خلاصهای از سخنرانی ر. اعتمادی در پنجمین نشست نقد ادبی آموت
به گزارش خبرگزاریهای ايران، ر. اعتمادی نويسنده پيشكسوت ادبيات موسوم به عامه پسند، در ابتدای اين نشست تاريخچهای از داستانهای پاورقی و عامه پسند در ايران ارائه داد و در سخنانش گفت: رمان يكی از عوامل پايهگذاری جامعه مدنی معاصر است. رمان با آغاز خود توانست به مردم عادیهويت بخشد. پيش از تولد اين گونه ادبی، كتابها درباره پادشاهان و يا خدايان بود و مردم عادی در صفحات كتابها جايی نداشتند. برای نخستين بار ادبيات با خلق قهرمانانی از زندگی خود مردم تولد تازهای يافت؛ به همين خاطر است كه رمان در طول دوره حيات خود با مشكلات زيادی رو به رو بوده است. در اين ميان به خصوص سنتگرايان هميشه با رمان مشكل داشتهاند؛ زيرا مخاطب با رنجها، دردها، كنشها و واكنشهای مردم عادی همراه میشود. از طرف ديگر رمان در تلاش است تابلويی از آينده ارائه دهد. با اين حساب رماننويسی در ايران پس از سالهای 1320 رونق گرفت. البته پيش از آن هم تلاشهايی از سوی افرادی چون محمدعلی جمالزاده شده بود.
او افزود: در حقيقت رمان برای ما نيست و از غرب آمده است. طبعا قواعد و اصول حاكم برآن نيز وارداتی است.
بزرگان پاورقی نويس ادبيات دنيا
ر ـ اعتمادی درباره منتقدان اين شيوه ادبی نيز گفت: بسياری از كسانی كه بدون مطالعه كتابهای عامه پسند، مهر ابتذال بر آن میزنند، هنوز همان كسانی هستند كه آبشخورشان از عقايد دهه 20 است. بسياری از منتقدين كشور را میشناسم كه بيش از 20 سال است تنها درباره پنج نويسنده مینويسند، گويا كه ديگر نويسندگان ايران، اصلاً وجود نداشتهاند. نويسندگان بزرگی همچون داستايوفسكی، بالزاك، ويكتور هوگو، رومن رولان و ارنست همينگوی پاورقی نويس بودهاند؛ زيرا نويسنده بايد چنان قدرتی داشته باشد كه بتواند انبوهی از مردم را به دنبال خود بكشد. به عقيده بنده نويسندهای كه نتواند مخاطب داشته باشد، نويسنده نيست؛ او تنها در حال تجربه است. به عنوان مثال يك نفر میتواند در نقاشی نيز تجربه كند. اين حركت تجربی میتواند موفق شود و يا نشود. به هر حال با آن برداشت اوليه كه ايدئولوژی در ايران متولی ادبيات شد، ما گرفتاریهای زيادی در رمان پيدا كرديم كه هنوز با آن دست و پنجه نرم میكنيم. همه جريانهای كشور اعم از راست و چپ از نويسندگان میخواهند كه در خط فكری آنها رمان بنويسند و اگر اين كار را نكنند، حتی با وجود صد بار تجديد چاپ، آن را در تعريف رمان نمیگنجانند. اين موجب شده كه رمان روز به روز قدرتش را در جامعه ما از دست بدهد. خيلی غمانگيز است كه بهترين رمانهای ايرانی، در شمارگان 1500 جلد چاپ میشود، آن هم در يك كشور 75 ميليونی كه 5 ميليون دانشجو دارد.
متأسفانه ادبيات ايران متولی دارد
اين نويسنده در ادامه صحبتهايش گفت: برخی بهانه میآورند كه فروش اندك كتاب در كشور ما ناشی از ورود اينترنت است. اين بهانه خوبی نيست. مگر در كشورهای ديگر اينترنت وارد زندگی مردم نشده است؟ در اروپا و آمريكا هر روز ابتكارات تازهای برای فروش كتاب به كار برده میشود و بسياری از كتاب فروشیها نقش كتاب فروشیها نقش كتابخانه را نيز ايفا میكنند. مشكل اساسا از اينجاست كه ادبيات در كشور ما متولی دارد و هر جريانی تنها آنچه را كه خود میپسندد، به عنوان رمان میپذيرد. بنده به عنوان يك نويسنده بايد يك كتاب بنويسم و منتشر كنم. حالا مردم يا از آن استقبال میكنند و يا نمیكنند. اگر مخاطب از آن استقبال نكند، كتاب مبتذل است و نبايد چاپ شود. حالا ممكن است كسی از ظوابط اخلاقی جامعه پا فراتر گذارد و يا مطالبی بنويسد كه به وحدت ملی آسيب برساند. در اين گونه مواقع دادگاه است كه تصميم میگيرد. كتاب نبايد ديگر چاپ شود يا ناشر آن بايد جريمه شود. متاسفانه ما عادت كردهايم ديگران را بكوبيم و به خود اجازه میدهيم درباره هر مسئلهای اظهار نظر كنيم. بسياری از روزنامهنگارانی كه عليه من نقد نوشتهاند، حتی كتابهايم را نخواندهاند. او در ادامه، ترويج مطالعه را بزرگترين دستاورد اين گونه از رمانها دانست و عنوان كرد: موضوع ديگری كه اين روزها مطرح میشود، اين است كه رمان بايد درسی داشته باشد. رمان به خودی خود يك درس است. اگر رمان «هری پاتر» را بنده مینوشتم، به من ايراد میگرفتند كه قصد دارم مكاتب جادوگری را ميان مردم ترويج دهم. اما همين كتاب در جهان ميلياردها فروش رفته و همين منتقدانی كه عليه عامهنويسی نقد منتشر میكنند، روز انتشار آن به صف میايستند.
نقل شده از خبرگزاريهای داخلی و تعدادی از روزنامههای صبح تهران، 25 فروردين 1390