روایتی دیگر از «برای که آواز بخوانم»
در عصر ما طبقه جوان با مشكلات بیشماری مواجه است. وقتی راه مدرسه پيش ميگيرد تمام معلومات كلاسيك كه كسب ميكند برمحور راستی، و درستی، انسان دوستی و ساير فضائل انسانی دور ميزند. پس از آنكه وارد اجتماع شد ميخواهد تئوریهایی را كه ماد گرفته بكار بندد، اما از آنچه معلم در كلاس درس گفته با آنچه در اجتماع است تفاوت از زمين تا آسمان میبيند، عشق واقعی وجود ندارد، يا زائيده يك هوس آنی است و يا روی حسابگری اقتصادی پايهگذاری ميشود. بالاخره عشقی است كه صرفا برمبنای پيروزی بر رقيب پيدا ميشود. بنابراين جوانی با شور و شوق، ديوانگی، وحشت از اجتماع و سرخوردگی توام است يعنی پس از آنكه تمام تئوریها خلاف از كار درآمد سرميخورد و با بیقيدی و بطالت روزگار ميگذراند، محروميتی كه پايه آن از جوانی ريخته شده همه را در چشم او گرگ درنده و خونخوار جلوه ميدهد، ديگر برای او آسمان در همه جا يك رنگ است و مردمانی كه زير اين آسمان زندگی ميكنند همه و همه صاحب يك خلق و خوی هستند.
نويسنده كتاب «برای كه آواز بخوانم» صغری و كبری يك مسئله عميق اجتماعی را چيده و نتيجه را به خواننده واميگذارد، ولی او منعكس كننده فرياد فريبخوردهها و مردان ساده و فقير است.
نويسنده درحالی كه عمق مسئله را در نظر دارد كوشش نميكند كه در تمام مناظر اجتماعی نمونه ارائه دهد اما خواننده اين قسمتهای افتاده را به راحتی در ذهن خود يافته و در عالم تصور ظاهر ميسازد.
اعتمادی نويسندهای است كه روی مايههای اجتماعی تكيه كرده و با سبك مخصوص به خود صحنههای زنده را در نظر خواننده مجسم ميكند.
كتاب برای كه آواز بخوانم را روی همين پايه نوشته است و در خواننده بسی موثر است.
كتابهای گذشته او نيز تأثير فراوان بر روی خوانندهاش ميگذاشت توفيق نويسنده دانشپژوه را خواهانيم.
كيهان ـ يكشنبه 22 اسفندماه، شماره 782